پرنده بهشت

از پنجشنبه شب (14 اردیبهشت ) مسواک زدنتو شروع کردم موقع خواب وقتی میخواستم مسواک بزنم تو رو هم با خودم بردم و مسواک و خمیردندونت را دستت دادم و گفتم تو هم مثل من خمیردندونو روی مسواک بزن و بعد بمال روی دندونات . تو از این کار خیلی خوشت اومد و خیلی قشنگ مسواک زدی و گفتی مامان میساک از ذوق زیاد با رو صدا کردی و گفتی بابا کوثرجون میساک عاشقتم       دردونه مامان منیژه و بابا علی فدای شیرین کاریهات   قربونت برم قند کوچولو  ...

                از وقتی هوا خوب شد و چندباری من و بابا علی بردیمت حیاط , تو عاشق حیاط رفتن شدی دائماً میگی مامان حیاط . حتی اگه مهمومنی هم بریم بازم تو دوست داری تو حیاط باشی .     قربون دختر گلم برم که تو خونه دلش میگیره و دوست داره دائم تو حیاط باشه               اینم یه عالمه بوس بوس بوس برای دختر عشق حیاط ...

اینم چندتا عکس کوثرجونی از سال91 عکس کوثرجون و باباعلی جونی موقع تحویل سال  عکس روز 6 فروردین که چهارمین سالگرد عقد مامان و باباست و این گل خوشکلم که دستته باباعلی برامون گرفته   عکس روزی که باباجون و مامانی واسه عید دیدنی اومدند خونه ما و شما رفتید حیاط و کلی عکس گرفتید .      اینم عکس عسل من تو پارک     قربون دختر گلم برم که انقدر قشنگ ژست گرفته ...

مامان قربون اون زبون شیرینت بره تو سال جدید خیلی زود اسم و فامیلت رو یادگرفتی و وقتی ازت میپرسیم اسمت چیه میگی دوثر حدیست . خیلی از یاد گرفتن اسمت خوشحالی و دائم راه میری و میگی دوثر دوثر بابا هم بهت میگه خانم حدیست کوچولو   آفرین به دختر گلم . ماشاءالله مامان جون ...

happy new year سال نو را به همه نی نی وبلاگیهای عزیز مخصوصاً دوست خوب دخترم سارینا جون و بابا و مامان گلش تبریک میگم و برای همتون سالی پر از شادی و خیر و برکت و خوشبختی را آرزو میکنم . امسال دومین عید دختر گلم بود انشاءالله 120 تا بهار رو با شادی و خوشبختی بگذرونی دختر گلم یک سال دیگه بزرگتر و خانوم تر شد و صفحه جدیدی از سال جدید برای زندگیش و خاطرات اون باز شد.       ان شاء الله امسال سال خیلی خوبی برای همه باشه و تو کوله بارش فقط عشق باشه و خاطرات خوب و شیرین گلهامون تو وبلاگشون ثبت بشه و یه دنیا شادی هدیه سال جد...

بعد از چند وقت خونه تکونی و بعدش آغاز سال نو و عید دیدنی ها دوباره سلام چند وقتی خیلی درگیر بودم و نشد به وبلاگ خانوم گلم سر بزنم و به روزش کنم . حالا ادامه میدیم .... ...

                 دخترم : عشق را با عشق معنا کردن از آنِ تو باد پاکی و زیبایی گل های وحشی شوق زیبای دمیدن در پگاه زندگی رقص زیبای پریّان در خیال پرنیان نوشِ تو باد ! میشــــه اسـم پاکتو / رو دل خـــــدا نوشت میشه با تو پر کشید / تــــوی راه سرنوشت میشـــه با عطـر تنت / تا خــــود خـدا رسید میشــه چشــم نازتو / رو تن گلهــــا کـشید ای بهار آرزوی نسل فردا،دخترم / ای فروغ عشق از روی تو پیدا، دخترم چشم وگوش خویش را بگشا کز راه حسد / نشکند آیینه ات را چشم دنیا، دخترم دست در دست حیا بگذار وکوشش کن مدام / تا نیفتی د...

عسل مامان علاقه زیادی به کتاب و مجله و روزنامه داری .   هر وقت کتابی را ببینی تا اونو بدست نیاری بی خیالش نمیشی البته جالبه که فوراً کتابو بوس میکنی انگاری همه کتابها قرآنند . ...

        جمعه صبح که از خواب بلند شدیم باباعلی گفت امروز بریم برف بازی و من هم بعد از خوردن صبحانه سریع حاضرت کردم و رفتیم . اولش از اینکه توی برفها راه بری یه کم ترسیدی ولی بعد دست باباعلی را گرفتی و توی برفها راه رف تی        هوا خیلی سرد بود ولی خیلی به ما خوش گذشت و برف بازی کر دیم             موقع برگشتن هم تو ماشین نشستیم و هر سه تایی یه چایی داغ خوردیم و حسابی گرم شدیم.       ...