كوثركوثر، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

پرنده بهشت

جشن تولد سه سالگی

تولد تولد تولدت مبارک   امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت   قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت   فرشته آسمانی سالروز  زمینی شدنت مبارک . . .   عسل مامان و بابا 3 ساله شد . الهی قربونت برم که روز به روز خانومتر و ناز تر میشی . کوثرجونم امروز روز تولدته . سه سال از با تو بودن , با تو عشق و صفا کردن و با تو شیرینی زندگی را چشیدن میگذره . دردونه بابا و مامان ما خیلی دوست داریم و برای ما خیلی عزیزی . فرشته کوچولو با اومدن تو زندگی من و بابا رنگ دیگری گرفت . ...
15 تير 1392

سفر به شمال

  ما چند روز قبل یعنی اول خرداد همراه با ستایش و سنا و سارینا و بابا و ماماناشون رفتیم شمال . خیلی به ما خوش گذشت مخصوصاً شما بچه ها که توی این سه روز حسابی بازی و تفریح کردید و لذت بردید بین راه آش دوغ هم خوردیم که خیلی خوشمزه بود .     قسمت قشنگ این سفر دریا بود که به همه مخصوصاً دخترها خیلی خوش گذشت .  کوثرجونم هم کلی آب بازی کردی و خیلی از دریا خوشت اومد . جالب بود که شنهای ساحل را برمیداشتی و به حالت اسپنددود کردن برامون حرکت میدادی و صلوان میفرستادی و کلی ذوق میکردی بابا و مامانها با شنهای ساحل اسم دخترامون را درست کردیم که ...
8 خرداد 1392

حفظ سوره کوثر و ناس

لا حول ولاقوه الا بالله العلی العظیم دختر عسل مامان و بابا موفق به حفظ دو سوره دیگر از قرآن کریم شد . سوره های کوثر و ناس آفرین به دختر گلم که با علاقه خیلی زیاد به خواندن من توجه میکنی و تونستی این دو سوره را نیز حفظ کنی . مرحبا گلم . بعد از هر نماز من فوری میای بغلم و در ادامه دعای فرج و سوره توحید این دو سوره را نیز میخونی .   ...
8 خرداد 1392

سوره توحید

عسل مامان مرحبا دختر گلم موفق به حفظ سوره توحید شد .   آفرین مامان قشنگم قربون اون صدات برم که به یه قشنگی سوره توحید را برام میخونی . خیلی هم به خوندن این سوره علاقه مندی و بعد از هر نماز من میای بغلم میشینی تسبیحو دستت میگیری و شروع میکنی به خوندن دعای فرج و بعدش هم سوره توحید .  این کارو خیلی دوست داری واسه همین تونستی این سوره را به راحتی یاد بگیری . قربونت برم گل مامان     ...
8 ارديبهشت 1392

سال 1392

  یا مقلب قلب یاران شاد کن یا مدبر خانه ها آباد کن یا محول احسن الحالی نما قلبها را از بدی خالی نما دردانه بابا ومامان سال نو مبارک دختر خوشکلم سومین بهار زندگیت مبارک باشه    انشاءالله سالی پر از خیر و برکت و خوشی برای دختر گلم و همه نی نی وبلاگیهای گل و خانواده های عزیزشون باشه . خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد         ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد ...
17 فروردين 1392

دعای فرج

    نازنین من , دختر قشنگم موفق شدی با سعی خودت و ذوق تمام دعای فرج را حفظ کنی . حضرت مهدی نگهدارت باشد انشاءالله .          البته این کار مربوط میشه به یکی از برنامه های عموپورنگ که در آخر برنامه یکی از بچه ها دعای فرج را خواند و شما یه کمی از اونو خوندی منم وقتی دیدم که علاقه داری اونو برات ضبط کردم و تو دعا را حفظ کردی و بعد از نمازهام میای بغلم میشینی و میگی مامان دعای فرج بخونیم . این کارو خیلی دوست داری.   ...
9 بهمن 1391

شب یلدا

دختر گلم شب اول ماه دی که بلندترین شب ساله را میگویند شب یلدا . در این شب همه دور هم جمع میشوند و کلی برنامه های جالب دارند .امسال شب یلدا مصادف با شب ولادت آقا موسی بن جعفر (ع) هم بود. ما هم در این شب خونه باباجون حسن جمع شدیم . خاله ایران و خانواده شون و باباجون جواد و مامانجون ربابه هم اومدند . خلاصه دور هم کلی گفتیم و خندیدیم . خیلی بهمون خوش گذشت . مامانی هم شام هویج پلو و خورشت بادمجان درست کرده بود و واسه بعد شام هم کلی تنقلات تدارک دیده بود . دستشون درد نکنه . باباعلی هم کتاب ضرب المثلهای سمنانی را برامون خوند که خیلی برای همه جالب بود و مطالب جدیدی یاد گرفتیم . البته باباجون جواد و باباجون حسن و عمو علی...
7 دی 1391

همایش سه ساله های حسینی

شب 5 ماه صفر مصادف است با شب شهادت حضرت رقیه (س) که در این شب همایش سه ساله های حسینی برگزار میشود. این همایش امسال در مسجد المهدی شهر سمنان برگزار شد . من و شما هم به همراه باباعلی به اونجا رفتیم . در اونجا به دخترهای هم سن و سال شما یه روسری سبز به همراه پیشونی بند دادند که شما از اون خیلی خوشت اومد و دوست داری دائم اونو سر کنی  و میگی به من جایزه دادند. تو این همایش یه دختر کوچولو روضه حضرت رقیه را خواند که خیلی قشنگ بود و بعدش هم تعزیه و مداحی و زیارت عاشورا . همراه روسری که به شمادادند یه متن قشنگی روی کاغذی نوشته بود که متن این بود : یا صاحب الزمان ... فرزندم را به عشق رقیه به قافله سالار کربلا در کا...
7 دی 1391

کوثرجون و ریحانه جون

عسلم چند شب پیش خاله سمانه و عمو علیرضا و ریحانه جون به خونمون اومدند . خاله سمانه از دوستهای دانشگاهی منه که با هم خیلی صمیمی هستیم . شما خیلی از حضور اونها خوشحال شدی و کلی با ریحانه جون  تو اتاقت بازی کردی . البته با هم نقاشی هم کشیدید. خدای بزرگ مراقب شما دو تا گل ناز باشه انشاالله ...
7 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنده بهشت می باشد