كوثركوثر، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

پرنده بهشت

تولد داداش جون

عزیزم ماه رمضان امسال برای من و بابا و شما حال و هوای دیگری داشت چو ن منتظر ورود یه نی نی ناز به خونمون بودیم . شما از این اتفاق خیلی خوشحال بودی و دائم روز شماری میکردی تا نی نی مون به دنیا بیاد . عسل مامان شما تو آماده کردن وسایل نی نی هم به ما خیلی کمک کردی و با ذوق تمام وسایل را برای ورودش حاضر کردی و گفتی اتاق من دیگه میشه واسه من و نی نی و حتی گهوارشو هم گفتی بگذاریم تو اتاقت . خلاصه بیصبرانه منتظر ورود دومین پرنده کوچولوی بهشت سه نفرمون بودیم . بالاخره انتظار به پایان رسید و روز شنبه 18 مرداد مامان برای به دنیا اوردن نی نی به بیمارستان رفت البته با همراهی شما و بابا و مامانی زهرا . با ورود داداشی شما...
13 دی 1393

تولد 4 سالگی کوثرجون

  تولد 4 سالگی عسل بابا و مامان فرارسید . من و باباعلی بی صبرانه منتظر رسیدن 15 تیرماه بودیم تا امسال هم مثل سالهای گذشته این روز را به یاد 15 تیر سال 1389 روز سه شنبه ساعت 1 و نیم جشن بگیریم . لحظه طلایی زندگی من و باباعلی با ورود فرشته کوچولو و قشنگمون به زندگیمون شکل گرفت . دختر قشنگم عاشقتیم و امیدواریم سالهای سال خوش و خرم برات جشن تولد بگیریم و تولد 120 سالگیت انشاالله دعا میکنم خدا همیشه مراقب فرشته کوچولوهای زمینیش باشه . فرشته هایی که با ورودشون به زندگی بابا و مامانها رنگ قشنگی میبخشند . دختر نازم خیلی دوست داریم و بدون که دنیای من و باباعلی هستی . تو این چهار سال از لحظه لحظه زندگ...
17 تير 1393

شهمیرزاد

چند روز پیش فامیلهای باباجون حسن که تهران هستند برای تعطیلات به سمنان اومدند . همه از حضورشون خیلی خوشحال شدیم و خیلی به ما خوش گذشت . برای روز دوم تصمیم گرفتند که از صبح به شهمیرزاد بریم . ساعت 7 صبح کوثرجونم را از خواب بیدار کردیم و بعد از اینکه همه خونه باباجون جمع شدیم به سمت شهمیرزاد حرکت کردیم . هوای خیلی خوبی بود و به بچه ها خیلی خوش گذشت و حسابی بازی کردند . عسلم هم با نوه خاله باباجون که اسمش مریم رفیق شدی و کلی با هم بازی کردید .شب هم به پارک شقایق رفتیم      ...
19 خرداد 1393

نقاشی

به مناسبت سوم خرداد ماه سالروز آزادسازی خرمشهر در فرهنگسرای کومش سمنان مسابقه نقاشی باشکوهی برگزار شد . کوثرجونم هم از صبح روزی که قرار بود بریم خیلی خوشحال بود و دائم از من میپرسید که کی میریم . خیلی از بچه های فامیل هم اونجا بودند و بهشون خیلی خوش گذشت مخصوصاً به عسل من که عشق نقاشی داره خیلی خوش گذشت .   ...
19 خرداد 1393

مکه

نوروز امسال باباحاجی و مامانی به همراه خاله و دایی مجتبی و خانواده هاشون عازم سفر حج شدند . خدا را شکر  ا     انشاالله حجشون مورد قبول خدای بزرگ قرار بگیره و زیارت خانه خدا و مدینه منوره قسمت همه آرزومندها بشه این هم عکسهای مربوط به برگشتشون در سالن پذیرایی   ...
19 خرداد 1393

نوروز 93

  نوروز 93 هم فرا رسید امسال چهارمین بهار زندگی دختر قشنگمه . انشاالله زندگیت همیشه پر از طراوت و سرسبزی و بهاری باشه دردونه من این هفت سینی که دسته دختر گلمه را با کمک خودش درست کردم. عسلم امسال خیلی دوست داره که یه هفت سین کوچیک واسه خودش داشته باشه ...
31 ارديبهشت 1393

شب یلدا92

امسال هم ما طبق سالهای گذشته دو شب یلدا داشتیم یه شب خونه مامانی زهرا و یه شب هم خونه مامانی فریبا البته امسال جای باباجون جواد باباعلی که ماه آبان ما را ترک کرد و پیش خدا رفت هم خیلی خالی بود . روحش شاد.   الهی قربونت برم که تو عکس گرفتن فوری ژست میگیری . انشاالله 120سال سالم و تندرست در کنار سفره های یلدا عکس بگیری. ...
31 ارديبهشت 1393

محرم و صفر 92

    کوثرجونم در میدان امام حسین (ع) هنگام اقامه نماز ظهر عاشورا کوثرجون و باباعلی در حال هم زدن حلیم نذری   قربونت برم که تو این چادر چقدر ماه میشی عزیزم انشاالله امام حسین (ع) همیشه نگهدار شما عزادارهای کوچولوش باشه   ...
31 ارديبهشت 1393

نمایشگاه کتاب آذر ماه 92

این عکسها مربوط میشه به نمایشگاه کتاب که در سالن غدیر سمنان برگزار شد . نمایشگاه جالبی بود مخصوصاٌ غرفه کودکان که شور و نشاط خاصی توی این غرفه بود . کوثرجونم هم خیلی خوشش اومد و همراه بچه ها نشست و نقاشی کشید .   نقاشی روی صورت هم بخش دیگر این غرفه بود و عسلم طرح پروانه را برای نقاشی روی صورتش انتخاب کرد . قربونت برم که چقدر ناز شدی . البته بعد از نمایشگاه به اصرارت رفتیم خونه مامانی ها تا صورتت را ببینند .   ...
31 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنده بهشت می باشد