تولد داداش جون
عزیزم ماه رمضان امسال برای من و بابا و شما حال و هوای دیگری داشت چو ن منتظر ورود یه نی نی ناز به خونمون بودیم . شما از این اتفاق خیلی خوشحال بودی و دائم روز شماری میکردی تا نی نی مون به دنیا بیاد . عسل مامان شما تو آماده کردن وسایل نی نی هم به ما خیلی کمک کردی و با ذوق تمام وسایل را برای ورودش حاضر کردی و گفتی اتاق من دیگه میشه واسه من و نی نی و حتی گهوارشو هم گفتی بگذاریم تو اتاقت . خلاصه بیصبرانه منتظر ورود دومین پرنده کوچولوی بهشت سه نفرمون بودیم . بالاخره انتظار به پایان رسید و روز شنبه 18 مرداد مامان برای به دنیا اوردن نی نی به بیمارستان رفت البته با همراهی شما و بابا و مامانی زهرا . با ورود داداشی شما...
نویسنده :
مامان و بابا
8:20