تاتی تاتی
چند شب پیش که خونه مامانی زهراشون بودیم باباعلی یکدفعه منو صدا کرد و گفت مامان کوثر بیا کوثرو ببین . منم فوری اومدم و دیدم که داری راه میری . خیلی لحظه قشنگی بود چند قدمی رفتی و خوردی زمین ولی خیلی ذوق داشتی و بازهم سعی میکردی که بلندشی و ادامه بدی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی