مشهد مقدس
كوثرجونم اوايل 11 ماهگيت يه روز بابا اومد خونه و گفت احتمالاَ هفته ديگه ميريم مشهد. من خيلي خوشحال شدم و دوست داشتم زودتر بريم و تو را توي حرم امام رضا ببريم . روز رفتن رسيد و من و تو به همراه بابا علي سوار قطار شديم و رفتيم .
وقتي توي حياط و صحن رسيديم تو خيلي خوشحال بودي و كلي خنديدي و بعد به همراه باباعلي رفتي داخل حرم براي زيارت . توي صحن دو سه تا بچه هاي ديگه هم اومدن پيشت و با هم ديگه بازي كرديد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی